سفارش تبلیغ
صبا ویژن

    ................... راه عاشقان ................
             

سوال:تو زیر نظر من انتخاب میشی من صلاحیت تو رو تایید می کنم بعد تو باید صلاحیت منو تایید کنی...من شورای نگهبانو..شورای نگهبان خبرگانو..خبرگان رهبری رو...به نظرتون یه جور خاله بازی نشده؟
بیان این سوال به عبارت دیگر:
مغالطه ای که در وارد کردن اشکال«دور»به رابطه میان ولی فقیه و خبرگان وجود دارد،در آن جا است که می گوید:ولی فقیه اعتبارش را از مجلس خبرگان کسب می کند؛!در حالی که اعتبار خود خبرگان به امضای ولی فقیه و از طریق تایید به وسلیه شورای نگهبان است.خود این شورا نیز اعتبارش را از رهبر گرفته است...این یک نمونه دور زدن است!!!سه قسمت از پاسخ این سوال در پست های قبلی وجود دارد ... ادامه پاسخ را در این پست می دهم.ان شاالله
ادامه پست قبلی لطفا پست قبلی را مطالعه فرماید و ادامه را در این جا ببنید...
در انتخابات دیگر کشورها از جمله در هر سه مدل عمده لیبرال دموکراسی یعنی ریاست جمهوری در آمریکا،پارلمانی در انگلستان و نیمه ریاستی«نیمه پارلمانی»در فرانسه چنین موضوعی وجود دارد.
1:امریکا:بر اساس قانون اساسی ایالات متحده آمریکا،پس از انجام مباره انتخاباتی و تعیین نامزد های هر یک از احزاب برای«هیئت انتخاب کنندگان»مردم «هیئت انتخاب کنندگان رئیس جمهوری» را بر می گزینند.نظارت قانونی بر این روند به وسیله وزارت کشور صورت می گیرد و وزیر کشور هم به وسیله ریس جمهور تایین می شود.
2:فرانسه:مطابق قانون اساسی جمهوری پنجم فرانسه پس از اصطلاحات 1962 رئیس جمهور،با رای مستقیم مردم بر گزیده می شود.ولی با یک واسطه «نخست وزیر»وزیر کشور را تعیین می کند.از آن جا که وزارت کشور نظارت بر برسی صلاحیت نامزدهای ریاست جمهوری و نامزده های نمایندگان مجلس را برعهده دارد،کسانی به انتخابات راه پیدا می کنند که در نهایت وزارت کشور صلاحیت آن ها را تایید کند و از میان همین نامزد ها است که نمایندگان مجلس و رئیس جمهور تعیین خواهند شد.
3:انگلستان:نخست وزیر،وزیر کشور را تعیین می کند،وزارت کشور نیز طبق قانون،مسئولیت نظارت بر برسی صلاحیت های نامزد های نمایندگان مجلس را بر عهده دارد و بر تایید و رد صلاحیت آن ها نظارت عالی دارد.
این نامزد ها نیز پس از پیروزی در انتخابات،نخست وزیر را تعیین می کنند پس از معرفی وزیر کشور از سوی نخست وزیر به مجلس نیز به وی رای اعتماد می هند.
خلاصه این موضوع در انتخابات روسای کشور های دیگر نیز وجود دارد و اختصاص به انتخابات خبرگان رهبری در ایران ندارد.


[ دوشنبه 89/12/23 ] [ 10:23 عصر ] [ امیر علی ] [ نظر ]

سوال:تو زیر نظر من انتخاب میشی من صلاحیت تو رو تایید می کنم بعد تو باید صلاحیت منو تایید کنی...من شورای نگهبانو..شورای نگهبان خبرگانو..خبرگان رهبری رو...به نظرتون یه جور خاله بازی نشده؟
بیان این سوال به عبارت دیگر:
مغالطه ای که در وارد کردن اشکال«دور»به رابطه میان ولی فقیه و خبرگان وجود دارد،در آن جا است که می گوید:ولی فقیه اعتبارش را از مجلس خبرگان کسب می کند؛!در حالی که اعتبار خود خبرگان به امضای ولی فقیه و از طریق تایید به وسلیه شورای نگهبان است.خود این شورا نیز اعتبارش را از رهبر گرفته است...این یک نمونه دور زدن است!!!دو قسمت از پاسخ این سوال در پست های قبلی وجود دارد ... ادامه پاسخ را در این پست می دهم.ان شاالله
ادامه پاسخ
در انتخاب خبرگان عنصر چهارمی وجود دارد که در«دور»ادعا شده لحاظ نشده است و آن نقش اصلی و عمده مردم است.یعنی شورای نگهبان به هیچ وجه،تعین کننده اعضای خبرگان نیست؛بلکه اعضای خبرگان با میل خود برای نمایندگی نامزد می شوند و کار شواری نگهبان صرفا نقش کار شناختی از نظر تشخیص صلاحیت های تصریح شده در قانون اساسی و اعلام آن به مردم است و هیچ گونه حق نصب ندارد.خود مردم در میان افراد صلاحیت دار به نامزد های مورد نظر خود رای می دهند.بنا بر این حلقه این«دور»باز است و در واقع دوری در کار نمی باشد.
افزون بر آن که خود مجلس خبرگان امر تشخیص صلاحیت ها را به اعضای فقها شواری نگهبان سپرده است و چنانچه بخواهد می تواند آن را به گروه دیگری بسپارد.این امر مطابق قانون اساسی است زیرا در اصل یک صد و هشتم قانون اساسی،این حق به مجلس خبرگان داده شده است .بنابر این انتخاب رهبری با مجلس خبرگان است و تعیین صلاحیت خبرگان با گروهی است که خود انتخاب می کنند،نه رهبر؛هر چند فعلا گروهی را که خبرگان انتخاب کرده،همان افرادی هستند که رهبری برای انجام دادن وظایف قانونی دیگری در نظال اسلامی انتخاب کرده است.
و البته این قانون در سایر نظام های سیاسی نیز وجود دارد که برسی آن ان شاالله در پست بعدی...


[ یکشنبه 89/12/22 ] [ 10:12 عصر ] [ امیر علی ] [ نظر ]

سوال:تو زیر نظر من انتخاب میشی من صلاحیت تو رو تایید می کنم بعد تو باید صلاحیت منو تایید کنی...من شورای نگهبانو..شورای نگهبان خبرگانو..خبرگان رهبری رو...به نظرتون یه جور خاله بازی نشده؟
بیان این سوال به عبارت دیگر:
مغالطه ای که در وارد کردن اشکال دور به رابطه میان ولی فقیه و خبرگان وجود دارد،در آن جا است که می گوید:ولی فقیه اعتبارش را از مجلس خبرگان کسب می کند؛!در حالی که اعتبار خود خبرگان به امضای ولی فقیه و از طریق تایید به وسلیه شورای نگهبان است.خود این شورا نیز اعتبارش را از رهبر گرفته است...این یک نمونه دور زدن است!!!
یک قسمت از این سوال در پست قبلی پاسخ داده شد ادامه پاسخ را در این پست می دهم.ان شاالله
ادامه پاسخ
به نظر می رسد که در این باره نوعی مغالطه و خلط مبحث صورت گرفته است.دور فلسفی آن است که وجود چیزی با یک یا چند واسطه،بر خودش متوقف باشد،مثلا«الف»به وجود آورنده «ب»و «ب»به وجود آورنده «الف»باشد در نتیجه «الف»به وجود آورنده «الف»خواهد بود.و چنین چیزی محال است.
اما در علم حقوق گرچه چیزی به نام دور با تعریف معین نداریم ولیکن به مسئله گفته می شود:اگر تعین «الف»ناشی از«ب»باشد و «ب»هم به وسیله «الف»تعین یابد می توان دور نامید.
در باطل بودن دور باید نحوه وابستگی دو پدیده به یکدیگر یکسان باشد مثلا اولی علت ایجاد دومی و دومی علت ایجاد اولی باشد که در این صورت باطل است
اما اگر وابستگی دو پدیده به هم متفاوت باشد در این صورت دور باطل نخواهد بود بلکه وابستگی متقابل است و چنین چیزی هم در نظام تکوین و علوم طبیعی پذیرفته شده و منطقی است و هم در همه نظام های حقوقی جهان،به خاطر همین است که گفته اند دور فلسفی باطل است اما دور علمی محال نیست دور حقوقی نیز باطل نیست.
با توجه به مقدمه بالا اگر نسبت شورای نگهبان و خبرگان همان نسبتی بود که خبرگان با رهبر دارد ادعا چنین دور باطلی قبول بود
یعنی،به این شکل که تمام گزینه ها زیر بدون استثنا درست باشد
1:رهبر شورای نگهبان را تعیین و نصب می کند
2:شورای نگهبان،مجلس خبرگان را تعیین و نصب کند
3:خبرگان رهبرا تعیین و نصب کند.
در حالی که واقعیت چنین نیست زیرا نسبت مجلس خبرگان و شورای نگهبان با نسبت دیگر اعضای مجموعه متفاوت است.
ادامه پاسخ برای پست بعدی ان شاالله
منبع:پرش و پاسخ های دانش جویی تالیف رضا شاکرین و علی رضا محمدی ص 323 


[ شنبه 89/12/21 ] [ 10:59 عصر ] [ امیر علی ] [ نظر ]

سوال:تو زیر نظر من انتخاب میشی من صلاحیت تو رو تایید می کنم بعد تو باید صلاحیت منو تایید کنی...من شورای نگهبانو..شورای نگهبان خبرگانو..خبرگان رهبری رو...به نظرتون یه جور خاله بازی نشده؟
بیان این سوال به عبارت دیگر:
مغالطه ای که در وارد کردن اشکال دور به رابطه میان ولی فقیه و خبرگان وجود دارد،در آن جا است که می گوید:ولی فقیه اعتبارش را از مجلس خبرگان کسب می کند؛!در حالی که اعتبار خود خبرگان به امضای ولی فقیه و از طریق تایید به وسلیه شورای نگهبان است.خود این شورا نیز اعتبارش را از رهبر گرفته است...این یک نمونه دور زدن است!!!
پاسخ:الف:بر مبنای نظریه نصب
بر این اساس اعتبار ولی فقیه از ناحیه خبرگان نیست،بلکه ایشان از جانب خدای متعال و امام معصوم نصب می شود و خبرگان در حقیقت رهبر را کشف می کنند و به عموم مردم معرفی می کنند.مانند زمانی که برای انتخاب مرجع تقلید به سراغ افراد خبره می رویم و از آنان سوال می کنیم و آنان شخصی را معرفی می کنند و این در صورتی است که افراد خبره آن شخص محتهد را به اجتهاد و یا اعلمیت نصب نکرده اند بله او را کشف کرده اند و به مراجعین معرفی می کنند.
خلاصه:خبرگان رهبری،ولی فقیه را به رهبری نصب نمی کنند،بلکه فقط شهادت می دهند آن مجتهدی که به حکم امام زمان«عجل الله تعالی فرجه الشریف»حق ولایت داد و فرمانش قابل اطاعت است،این شخص است.بنابرین دوری در کار نیست.
ادامه پاسخ در روزهای آینده ان شاالله.
منبع:
پرسش و پاسخ های دانش جویی تالیف حمید رضا شاکرین و علی رضا محمدی ص 322
             


[ جمعه 89/12/20 ] [ 8:45 عصر ] [ امیر علی ] [ نظر ]

سوال:آیا می شود رهبر را استیضاح کرد؟اگر می شود این عمل به چه صورت انجام می گیرد؟
پاسخ بله.برای چگونگی این کار به مطالب زیر توجه فرمایید
بر اساس اصل یکصد و یازدهم قانون اساس جمهوری اسلامی ایران مجلس خبرگان رهبری وظیفه تشخیص و شناسایی شرایط و صفاتی که در قانون اساسی برای ولی فقیه بر شمرده است«فقاهت،عدالت،و مدیر و مدبر بودن» را بر عهده دارد .
همچنین بعد از معرفی فقیه واجد شرایط به عنوان ولی فقیه در طول دوران رهبری وظیفه نظارت بر اعمال و رفتار رهبری و بقای آن شرایط را عهده دار است.خبرگان بدین منظور از میان اعضای خود هیئت تحقیق را مرکب از هفت نفر،برای مدت دو سال با رای مخفی انتخاب می کنند تا به وظایف مذکور در این قانون عمل نمایند.«1»
هیئت مذکور موظف است هر گونه اطلاع لازم را در رابطه با اصل یکصد و یازده هم در محدوه قوانین و موازین شرعی تحصیل کند.همچنین نسبت به صحت و سقم گزارش های واصله در این رابطه تحقیق و برسی کند و در صورتی که لازم بداند،با مقام رهبری ملاقات نماید.«2»
پس از رائه گزارش هیئت تحقیق به مجلس خبرگان،مقام رهبری در خصوص گزارش ارائه شده حق دفاع از خود را خواهد داشت.نصاب لازم در تشخیص موضوع و عمل به اصل یکصد و یازدهم،آرای دو سوم نمایندگان منتخب است.هرگاه رهبر به تشخیص خبرگان از انجام دادن رهبری ناتوان گردد،از مقام خود بر کنار می شود.«3»
منبع:
1:ماده یکم آیین نامه مجلس خبرگان رهبری
2:تبصره دوم ماده یکم آیین نامه مجلس خبرگان رهبری
3:همان مواد،12،11،10،9،8،7
کتاب پرسش های دانش جویی به تالیف حمید رضا شاکرین و علی رضا محمدی ص 319


[ شنبه 89/12/14 ] [ 11:13 عصر ] [ امیر علی ] [ نظر ]

جامعه چه نیازی به ولی فقیه دارد؟
اصطکاک منافع،چالش میان افراد و اخلال در نظم و امنیت،مقولاتی است که وجود نهادی مقتدر و معتبر را جهت رسیدگی به این امور و برقراری نظم و امنیت ایجاب می کند.بنابراین،جامعه بدون حکومت یا دولتی که دارای اقتدار سیاسی لازم و قدرت برنامه‏ ریزی،تصمیم‏ گیری،اجرا و امر و نهی است،ناقص خواهد بود و دوام و بقای خویش را از دست خواهد داد.
امام علی(ع) در مقابل خوارج که شعار «لا حکم الاّ للّه» سر می‏دادند و بر نفی وجود حکومت و امارت اصرار ورزیده،مدعی حکومت مستقیم خدا بر خویش بودند می فرمود:«به ناچار مردم نیازمند وجود حاکم هستند؛ خواه نیکوکار و خواه بدکردار تا در حکومت او مرد با ایمان، کار خویش کند».«1»سرّ نیاز به ولایت سیاسی در نقص و ضعف فرد انسانی نهفته نیست؛بلکه در ضعف و نقص مجتمع انسانی است.بنابراین اگر جامعه‏ ای از افرادی شایسته و حق‏ شناس نیز فراهم آمده باشد،باز هم نیازمند حکومت و ولایت سیاسی است؛زیرا اموری وجود دارد که مربوط به جمع می ‏شود و نیاز به تصمیم‏ گیری کلی و در سطح عمومی دارد و فرد از آن جهت که فرد است نمی ‏تواند در این موارد تصمیم‏ گیرنده باشد.
اصل این که جامعه بشری نیازمند ولایت و زعامت سیاسی است،اتفاق نظر وجود دارد و تنها مخالف آن،آنارشیست‏ ها هستند که دلیل موجه ای برای نظر خود ندارند.اما این که در اندیشه سیاسی شیعه،زعامت سیاسی در عصر غیبت به فقیه جامع شرایط واگذار شده،بدان جهت است که رسالت و وظیفه حکومت،تطبیق امور مسلمانان با تعالیم شریعت است.
هدف حکومت دینی،تنها برقراری امنیت و رفاه به هر شکل و سامان نیست؛بلکه باید امور جامعه و روابط و مناسبات آن با احکام،اصول و ارزش‏ های دینی مطابق باشد و این مهم نیازمند آن است که مدیر جامعه اسلامی در عین برخورداری از توانایی‏های لازم در عرصه مدیریت آشناترین مردم به حکم خداوند در این موارد بوده و از فقاهت لازم در امور اجتماعی و سیاسی برخوردار باشد.
امام علی«ع»می فرماید:ای مردم!سزاوارترین مردم به امارت و خلافت کسی است که بدان تواناتر و در آن به فرمان خدا داناتر باشد«2»پس جامعه اسلامی،نیازمند ولایت و زعامت سیاسی است.
همچنان که هر جامعه دیگری برای برطرف کردن بعضی از کمبود ها و نواقص اجتماعی خویش و تأمین نظم و امنیت،محتاج آن است.این زعامت سیاسی به فقیه عادل توانا داده شده است؛زیرا مدیریت جامعه اسلامی افزون بر توانایی ‏های مدیریتی به اسلام ‏شناسی و فقه‏ شناسی نیز نیازمند است.
منابع:
1:
.نهج البلاغه، خطبه 40.
2: خطبه 173نهج البلاغه


[ جمعه 89/12/13 ] [ 9:54 عصر ] [ امیر علی ] [ نظر ]

آیا ولی فقیه معصوم است؟آیا ولی فقیه باید معصوم باشد؟
نخست باید دانست پیامبران و چهارده معصوم به طور یقینی دارای مقام عصمت هستند اما عصمت دیگران به طور یقینی ثابت نیست بلکه هر کس به مقدار تقوا و خویشتن داری خود به آن مقامات نزدیک می شود. و اما درباره ولایت فقیه توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم:
 منظور از ولایت فقیه،ولایت فقه وعلم و عدالت ایشان است،به طوری که شخص ولی فقیه نیز تابع فقه است و حکمی را که صادر می کند خودش نیز ملزم به رعایت آن است.حکم او تا هنگامی که عدالت او محرز باشد نافذ است هرگاه از عدالت ساقط شود.حکم او نافذ نیست.همچنان که امام معصوم«ع» نیز خود نیز تابع فرمان و دستورات خداست و اگر ما فرمان امام معصوم و دستور ولی فقیه را اطاعت می کنیم به جهت اطمینان به عصمت امام و عدالت ولی فقیه است که لازم الاتباع است.
البته ناگفته نماند ولی فقیه گاهی نظر می دهد و گاهی حکم صادر می کند. آنگاه که نظر می دهد به عنوان راهنمایی شخص است و می توان به آن عمل نکرد
اما اگر حکم دهد موضوع در حدی است که حتما باید انجام پذیرد و بر همگان پیروی از آن لازم است.اگر چه در واقع اشتباه نیز باشد اما چنین مواردی بسیار اندک است.
برای توضیح بیشتر توجه شما را به مطالب زیر جلب می کنیم:
در توضیح ولایت مطلقه فقیه باید گفت که بین «ولایت‏ فقیه»با «ولایت مطلقه فقیه» تفاوتی در ماهیت و جوهره ولایت سیاسی فقیه جامع‏ الشرایط در عصر غیبت نیست،تنها تفاوتی که وجود دارد در نحوه نگرش و چگونگی استعمال این اصطلاح است.زمانی که ولایت ‏فقیه بدون قید مطلقه استعمال  شود،مراد از آن همان حکومت و زمام‏داری امور جامعه است که براساس ادله عقلی و نقلی«آیات - روایات» متعددی در زمان غیبت  امام معصوم«ع»بر عهده فقیه جامع‏ الشرایط گذاشته شده و فقیه عادل جامع‏ الشرایط از سوی آن بزرگواران برای اداره و رهبری جامعه  اسلامی منصوب گردیده و دارای حق حاکمیت می‏ باشد.
اما زمانی که ولایت مطلقه فقیه استعمال می ‏شود،ناظر به حیطه اختیارات و گستره وظایف و مسؤولیت‏ های ولی‏ فقیه است و الا در  اصل اثبات ولایت برای فقیه جامع‏ الشرایط هیچ تفاوتی  با  «ولایت‏ فقیه» ندارد.
توضیح را در ادامه بخوانید:
ادامه مطلب...

[ پنج شنبه 89/12/12 ] [ 10:55 عصر ] [ امیر علی ] [ نظر ]

حاکم اسلامی باید عالم به احکام اسلام باشد تا بتواند آنها را اجرا کند. در زمان پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) این علم از سوی خداوند به آنان داده شده است و در زمان غیبت امام معصوم(ع)، داناترین مردم به احکام؛ یعنی، فقها حاملان این علماند. قرآن درباره شرط علم میفرماید:
أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ
«1»
آیا کسی که به راه حق هدایت می کند،سزاوارتر است که از او پیروی شود یا کسی که راه نمی یابد؛مگر آن که راه برده شود؛شما را چه می شود؟چگونه داوری می کنید؟»فقیه با تخصصی که سال ها در تحصیل آن کوشش کرده،می تواند احکام اسلام را از قرآن،سنت، عقل و اجماع به دست آورد؛اما غیر فقیه این تخصص را ندارد و باید احکام اسلام را از فقیه بیاموزد.
اشکال: 
غیر فقیه میتواند احکام اسلام را به صورت فتوا از فقیه بگیرد و حکومت کند، پس لازم نیست حاکم خودش فقیه باشد.
 
پاسخ:
الف:آگاهی های لازم از اسلام برای حکومت،اختصاص به فتوا ندارد تا گفته شود:غیر فقیه از فقیه تقلید می کند؛بلکه در بسیاری از موارد،فقیه باید با توجه به ملاک های ترجیح در تزاحم احکام و یا تشخیص موارد مصلحت،حکم حکومتی صادر کند.«حکم حکومتی»خارج از دایره فتوا و تقلید است؛در عین آنکه مسأله ای تخصصی و در حوزه تخصّص فقیه است.
ب:آیا غیر فقیه اطاعت از فقیه را در همه موارد بر خود لازم میداند؟ یا فقط در مواردی که خود تشخیص میدهد، از فقیه اطاعت میکند؟ در صورت دوم هیچ ضمانتی بر اجرای احکام الهی و دینی بودن حکومت وجود ندارد. در صورت اول، در واقع آن فقیه ولایت دارد و شخصی که به طور مستقیم امور اجرایی را به عهده دارد، مجری از سوی او به شمار میآید و این یکی از شیوه های اجرا و اعمال ولایت فقیه است.
اشکال:

در این آیه اطاعت از«مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ»سزاوارتر از«مَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی»معرفی شده است؛ یعنی، اطاعت از فقیه را سزاواتر از اطاعت غیر فقیه میداند.بنابراین اطاعت غیر فقیه نیز با وجود فقیه مقبول است؛ گرچه اطاعت از فقیه بهتر است!
  پاسخ:
مانند این سخن را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه ج 9، ص 328.در مقایسه بین امام علی(ع) و خلفای پیش از او می گوید؛یعنی، او اطاعت از امیرالمؤمنین(ع) را بهتر از ولایت دیگران می انگارد؛نه لازم و واجب!
سزاواتر بودن در آیه،سزاواری در حد الزام است؛یعنی، فقط باید از او پیروی کرد؛زیرا در ذیل آیه مردم را توبیخ میکند که چرا از «مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ»پیروی نمی کنید:«فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»؟ بنابراین سزاواری در حد الزام است. مشابه این مسأله در موارد دیگری نیز در قرآن وجود دارد؛ مثلاً در آیه «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ»؛ احزاب (33)، آیه 6.که در بحث ارث است و وجود هر طبقه مانع از ارث طبقه دوم میشود.آیات بیشمار دیگری نیز وجود دارد که فضیلت عالمان را بر غیر عالمان بیان کرده است.زمر (39)، آیه 9.
از نظر عقل نیز با وجود شایسته تر،نباید به فروتر تن داد؛به ویژه در امر رهبری که تعیین سرنوشت جامعه در گرو آن است.
منابع:
1:یونس (10)، آیه 35.
2:http://bavelayat.parsiblog.com/501169.htm


[ چهارشنبه 89/12/11 ] [ 11:16 عصر ] [ امیر علی ] [ نظر ]

 منافقان خطرناک ترین افراد هر اجتماع هستند چرا که :
اولا:در درون جامعه‏ ها زندگى مى‏ کنند و از تمام اسرار با خبرند.
ثانیا:شناختن آن ها همیشه کار آسانى نیست،و گاه خود را چنان در لباس دوست نشان مى‏ دهند که انسان باور نمى ‏کند.
ثالثا:چون چهره اصلى آن ها براى بسیارى از مردم ناشناخته است درگیرى مستقیم و مبارزه صریح با آن ها کار مشکلى است.
رابعا: آن ها پیوند هاى مختلفى با مؤمنان دارند«پیوند هاى سببى و نسبى و غیر این ها» و وجود همین پیوند ها مبارزه با آن ها را پیچیده ‏تر مى‏ سازد
خامسا:آن ها از پشت خنجر مى ‏زنند و ضرباتشان غافل گیرانه است.
این جهات و جهات دیگرى سبب مى‏ شود که آن ها ضایعات جبران ناپذیرى براى جوامع به بار آورند،و به همین دلیل براى دفع شر آن ها باید برنامه‏ ریزى دقیق و وسیعى داشت.
در حدیثى آمده است که پیامبر فرمود:
من بر امتم نه از مؤمنان بیمناکم،نه از مشرکان،اما مؤمن ایمانش مانع ضرر او است،و اما مشرک خداوند او را به خاطر شرکش رسوا مى‏ کند،ولى من از منافق بر شما مى‏ ترسم که از زبانش علم مى ‏ریزد «و در قلبش کفر و جهل است» سخنانى مى‏گوید که براى شما دل پذیر است،اما اعمالى «در خفا»انجام مى‏ دهد که زشت و بد است...
10 نشانه منافق در قرآن:
1:دروغگویى صریح و آشکار«وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِینَ لَکاذِبُونَ»
2:استفاده از سوگند هاى دروغین براى گمراه ساختن مردم«اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً»
3:عدم درک واقعیات،بر اثر رها کردن آئین حق،بعد از شناخت آن«لا یَفْقَهُونَ»
4:داشتن ظاهرى آراسته و زبانى چرب، على رغم تهى بودن درون و باطن«وَ إِذا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسامُهُمْ»
5:بیهودگى در جامعه و عدم انعطاف در مقابل حق،همچون یک قطعه چوب خشک«کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُسَنَّدَةٌ»
6:بدگمانى و ترس و وحشت از هر حادثه و هر چیز به خاطر خائن بودن«یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ»
7:حق را به باد سخریه و استهزاء گرفتن«لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ»
8:فسق و گناه«إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْفاسِقِینَ»
9:خود را مالک همه چیز دانستن،و دیگران را محتاج به خود پنداشتن«هُمُ الَّذِینَ یَقُولُونَ لا تُنْفِقُوا عَلى‏ مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى یَنْفَضُّوا»
10:خود را عزیز و دیگران را ذلیل،تصور کردن«لَیُخْرِجَنَّ الْأَعَز»
منابع:خلاصه آیات 1 تا 8 سوره منافقون


[ سه شنبه 89/12/10 ] [ 10:46 عصر ] [ امیر علی ] [ نظر ]

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:مؤمن به میل خانواده خود غذا مى خورد و منافق،خانواده اش به میل او چیز مى خورند
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمودند: آن چه بیش از هر چیز درباره امّتم نگران کننده است،سه چیز مى باشد: لغزش عالِم، یا مجادله منافق به وسیله قرآن،یا دنیایى که شما را قربانى خود مى کند؛پس از دنیا بر خویش بترسید.
پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمودند:دو خصلت است که در منافق فراهم نمى آیند:فهم در اسلام ،و برخوردارى از سیماى نیکوکاران .
منابع:میزان الحکمه شماره های: 1:697      2:827     3:9057


[ دوشنبه 89/12/9 ] [ 11:8 عصر ] [ امیر علی ] [ نظر ]
.: Edit By Mtw-dini :.
درباره وبلاگ

برچسب‌ ها
امکانات وب
ایران رمان