سرچه باشد که به پاي تو گذارم آن را
جان چه قابل که تو از من بپذيري جان را
با گل روي تو کس رو نکند سوي بهشت
بگشا رخ که ببندند در رضوان را
يوسف مصر ولايت چه شود بار دگر
بوي پيراهن تو زنده کند کنعان را
اي مسيحاي حيات بشريت بشتاب
که ببخشي به وجود بشريت جان را
تو ز گمگشته سادات خبر داري و بس
چه شود آيي و بر ما بنمايي آن را
سلام دوست عزيز
ممنون از حضورتون
به اميد صبح ظهور...