حاکم اسلامی باید عالم به احکام اسلام باشد تا بتواند آنها را اجرا کند. در زمان پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) این علم از سوی خداوند به آنان داده شده است و در زمان غیبت امام معصوم(ع)، داناترین مردم به احکام؛ یعنی، فقها حاملان این علماند. قرآن درباره شرط علم میفرماید:
أَ فَمَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ یُتَّبَعَ أَمَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ«1»
آیا کسی که به راه حق هدایت می کند،سزاوارتر است که از او پیروی شود یا کسی که راه نمی یابد؛مگر آن که راه برده شود؛شما را چه می شود؟چگونه داوری می کنید؟»فقیه با تخصصی که سال ها در تحصیل آن کوشش کرده،می تواند احکام اسلام را از قرآن،سنت، عقل و اجماع به دست آورد؛اما غیر فقیه این تخصص را ندارد و باید احکام اسلام را از فقیه بیاموزد.
اشکال:
غیر فقیه میتواند احکام اسلام را به صورت فتوا از فقیه بگیرد و حکومت کند، پس لازم نیست حاکم خودش فقیه باشد.
پاسخ:
الف:آگاهی های لازم از اسلام برای حکومت،اختصاص به فتوا ندارد تا گفته شود:غیر فقیه از فقیه تقلید می کند؛بلکه در بسیاری از موارد،فقیه باید با توجه به ملاک های ترجیح در تزاحم احکام و یا تشخیص موارد مصلحت،حکم حکومتی صادر کند.«حکم حکومتی»خارج از دایره فتوا و تقلید است؛در عین آنکه مسأله ای تخصصی و در حوزه تخصّص فقیه است.
ب:آیا غیر فقیه اطاعت از فقیه را در همه موارد بر خود لازم میداند؟ یا فقط در مواردی که خود تشخیص میدهد، از فقیه اطاعت میکند؟ در صورت دوم هیچ ضمانتی بر اجرای احکام الهی و دینی بودن حکومت وجود ندارد. در صورت اول، در واقع آن فقیه ولایت دارد و شخصی که به طور مستقیم امور اجرایی را به عهده دارد، مجری از سوی او به شمار میآید و این یکی از شیوه های اجرا و اعمال ولایت فقیه است.
اشکال:
در این آیه اطاعت از«مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ»سزاوارتر از«مَّنْ لا یَهِدِّی إِلاَّ أَنْ یُهْدی»معرفی شده است؛ یعنی، اطاعت از فقیه را سزاواتر از اطاعت غیر فقیه میداند.بنابراین اطاعت غیر فقیه نیز با وجود فقیه مقبول است؛ گرچه اطاعت از فقیه بهتر است!
پاسخ:
مانند این سخن را ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه ج 9، ص 328.در مقایسه بین امام علی(ع) و خلفای پیش از او می گوید؛یعنی، او اطاعت از امیرالمؤمنین(ع) را بهتر از ولایت دیگران می انگارد؛نه لازم و واجب!
سزاواتر بودن در آیه،سزاواری در حد الزام است؛یعنی، فقط باید از او پیروی کرد؛زیرا در ذیل آیه مردم را توبیخ میکند که چرا از «مَنْ یَهْدِی إِلَی الْحَقِّ»پیروی نمی کنید:«فَما لَکُمْ کَیْفَ تَحْکُمُونَ»؟ بنابراین سزاواری در حد الزام است. مشابه این مسأله در موارد دیگری نیز در قرآن وجود دارد؛ مثلاً در آیه «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ»؛ احزاب (33)، آیه 6.که در بحث ارث است و وجود هر طبقه مانع از ارث طبقه دوم میشود.آیات بیشمار دیگری نیز وجود دارد که فضیلت عالمان را بر غیر عالمان بیان کرده است.زمر (39)، آیه 9.
از نظر عقل نیز با وجود شایسته تر،نباید به فروتر تن داد؛به ویژه در امر رهبری که تعیین سرنوشت جامعه در گرو آن است.
منابع:
1:یونس (10)، آیه 35.
2:http://bavelayat.parsiblog.com/501169.htm