جامعه چه نیازی به ولی فقیه دارد؟
اصطکاک منافع،چالش میان افراد و اخلال در نظم و امنیت،مقولاتی است که وجود نهادی مقتدر و معتبر را جهت رسیدگی به این امور و برقراری نظم و امنیت ایجاب می کند.بنابراین،جامعه بدون حکومت یا دولتی که دارای اقتدار سیاسی لازم و قدرت برنامه ریزی،تصمیم گیری،اجرا و امر و نهی است،ناقص خواهد بود و دوام و بقای خویش را از دست خواهد داد.
امام علی(ع) در مقابل خوارج که شعار «لا حکم الاّ للّه» سر میدادند و بر نفی وجود حکومت و امارت اصرار ورزیده،مدعی حکومت مستقیم خدا بر خویش بودند می فرمود:«به ناچار مردم نیازمند وجود حاکم هستند؛ خواه نیکوکار و خواه بدکردار تا در حکومت او مرد با ایمان، کار خویش کند».«1»سرّ نیاز به ولایت سیاسی در نقص و ضعف فرد انسانی نهفته نیست؛بلکه در ضعف و نقص مجتمع انسانی است.بنابراین اگر جامعه ای از افرادی شایسته و حق شناس نیز فراهم آمده باشد،باز هم نیازمند حکومت و ولایت سیاسی است؛زیرا اموری وجود دارد که مربوط به جمع می شود و نیاز به تصمیم گیری کلی و در سطح عمومی دارد و فرد از آن جهت که فرد است نمی تواند در این موارد تصمیم گیرنده باشد.
اصل این که جامعه بشری نیازمند ولایت و زعامت سیاسی است،اتفاق نظر وجود دارد و تنها مخالف آن،آنارشیست ها هستند که دلیل موجه ای برای نظر خود ندارند.اما این که در اندیشه سیاسی شیعه،زعامت سیاسی در عصر غیبت به فقیه جامع شرایط واگذار شده،بدان جهت است که رسالت و وظیفه حکومت،تطبیق امور مسلمانان با تعالیم شریعت است.
هدف حکومت دینی،تنها برقراری امنیت و رفاه به هر شکل و سامان نیست؛بلکه باید امور جامعه و روابط و مناسبات آن با احکام،اصول و ارزش های دینی مطابق باشد و این مهم نیازمند آن است که مدیر جامعه اسلامی در عین برخورداری از تواناییهای لازم در عرصه مدیریت آشناترین مردم به حکم خداوند در این موارد بوده و از فقاهت لازم در امور اجتماعی و سیاسی برخوردار باشد.
امام علی«ع»می فرماید:ای مردم!سزاوارترین مردم به امارت و خلافت کسی است که بدان تواناتر و در آن به فرمان خدا داناتر باشد«2»پس جامعه اسلامی،نیازمند ولایت و زعامت سیاسی است.همچنان که هر جامعه دیگری برای برطرف کردن بعضی از کمبود ها و نواقص اجتماعی خویش و تأمین نظم و امنیت،محتاج آن است.این زعامت سیاسی به فقیه عادل توانا داده شده است؛زیرا مدیریت جامعه اسلامی افزون بر توانایی های مدیریتی به اسلام شناسی و فقه شناسی نیز نیازمند است.
منابع:
1:.نهج البلاغه، خطبه 40.
2: خطبه 173نهج البلاغه